کد مطلب:28403 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:103

خبردادن پیامبر از فتنه های پس از خود












1989.امام علی علیه السلام: آن گاه كه خداوند سبحان، این آیه را نازل كرد: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَكُواْ أَن یَقُولُواْء َامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ؛[1] الف، لام، میم. آیا مردم پنداشتند كه تا گفتند: "ایمان آوردیم"، رها می شوند ومورد آزمایش قرار نمی گیرند؟»، دانستم تا زمانی كه پیامبر خدا در میان ماست، فتنه ها [ و بحران ها] بر ما فرود نمی آید. گفتم: ای پیامبر خدا! این چه فتنه ای است كه خداوند متعال به تو خبر داده است؟

فرمود: «ای علی! امّت من پس از من آزمایش می شوند». گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در روز جنگ اُحُد، آن گاه كه گروهی از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و این بر من گران آمد، به من نفرمودی: «تو را مژده باد كه شهادت به دنبال توست»؟

پیامبر خدا فرمود: «این چنین است كه می گویی. حال در آن هنگام، صبر تو چگونه است؟».

گفتم: ای پیامبر خدا!این از موارد صبر نیست؛ بلكه از موارد مژده و سپاسگزاری است.

و [ پیامبر خدا] فرمود: «ای علی! مردمان با ثروتشان آزموده می شوند و دینداری خود را بر پروردگارشان منّت می گذارند، و رحمت خدا را آرزو می كنند و از قهر او، خود را در امان می دانند.حرام خدا را با شبهه های دروغ و هوس های غفلت زا، حلال می شمارند، خمر را به نام نبیذ، حلال می شمارند و رشوه را با نام هدیه، و ربا را با نام خرید و فروش». گفتم: ای پیامبر خدا! در آن روزگار، آنان را در چه جایگاهی قرار دهم: در جای ارتداد یا آزمایش؟ فرمود: «[ جایگاه] آزمایش».[2].

1990.پیامبر خداصلی الله علیه وآله- در باره سخن خداوند: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ؛[3] پس اگر ما تو را [ از دنیا] ببریم، قطعاً از آنان انتقام می كشیم»-: [ این آیه ]در شأن علی بن ابی طالب نازل شده است.او پس از من از ناكثین (بیعت شكنان) و قاسطین (طغیانگران) انتقام می كشد.[4].

1991.تاریخ دمشق- به نقل از عبد اللَّه-: پیامبر خدا به سوی خانه اُمّ سلمه رفت. سپس علی علیه السلام آمد. آن گاه پیامبر خدا فرمود: «ای اُمّ سلمه! به خدا سوگند، این مرد، پس از من، كشنده ناكثین، قاسطین و مارقین (منحرفان از دین) است.[5].

1992.پیامبر خداصلی الله علیه وآله- خطاب به علی علیه السلام-: تو پس از من با ناكثین، قاسطین و مارقین می جنگی.[6].

1993.المستدرك علی الصحیحین- به نقل از ابو ایوب انصاری-: از پیامبر خدا شنیدم كه به علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود: «تو با ناكثین، قاسطین و مارقین در راه ها، نهرها و بلندی كوه ها جنگ می كنی».

گفتم: ای پیامبر خدا! اینان با چه كسی جنگ می كنند؟

فرمود: «با علی بن ابی طالب».[7].

1994.امام صادق علیه السلام- در ضمن گفتاری طولانی به نقل از اُمّ سلمه-: پیامبرخدا فرمود: «ای اُمّ سلمه! بشنو و گواه باش. این علی بن ابی طالب، سرور مسلمانان و پیشوای پارسایان و رهبر سپیدرویان روز قیامت و جنگ كننده با ناكثین، مارقین و قاسطین است».

گفتم: ای پیامبر خدا! ناكثینْ چه كسانی اند؟

فرمود: «آنان كه با او در مدینه بیعت می كنند و در بصره آن را می شكنند».

گفتم: قاسطینْ چه كسانی اند؟

فرمود: «معاویه و یاران وی از شامیان».

سپس گفتم: مارقین چه كسانی اند؟

فرمود: «نهروانیان».[8].

995.المناقب- به نقل از عبد اللَّه [ بن عبّاس ]-: پیامبر خدا از منزل [ همسرش ]زینب بنت جَحْش بیرون آمد و به منزل اُمّ سلمه رفت.آن روز، نوبت اُمّ سلمه بود.زمانی نگذشت كه علی علیه السلام آمد و در را آهسته كوبید.پیامبر خدا، صدای در را شنید. اُمّ سلمه، آمدن علی علیه السلام را [ در روزی كه متعلّق به او بود ]نپسندید. پیامبر خدا به اُمّ سلمه فرمود: «برخیز و در را باز كن».

امّ سلمه گفت: ای پیامبر خدا! این كیست كه به چنین جایگاه بلندی رسیده كه من باید برایش در باز كنم و خود به پیشوازش بروم با آن كه دیروز در منزلت من آیه ای از قرآن نازل شد؟!

پیامبر خدا، به سان خشمگینان به وی فرمود: «پیروی پیامبر، پیروی خداست و آن كه پیامبر را نافرمانی كند، خدا را نافرمانی كرده است. بر آستان در، مردی سبك مایه و درمانده نیست.او خدا و پیامبرش را دوست می دارد و خداوند و پیامبر نیز او را دوست می دارند».

[ امّ سلمه گوید:] در را گشودم.او دو چوب چارچوب در را گرفت و آن هنگام كه صدا[ ی پا] و حركتی نشنید و من حجاب خود را پوشیدم، اجازه خواست و داخل شد. سپس پیامبر خدا فرمود: «او را می شناسی؟».

گفتم: آری.این، علی بن ابی طالب است.

فرمود: «درست گفتی. پوست او از پوست من، گوشت او از گوشت من، و خون او از خون من است و او ظرف دانش من است.

بشنو و گواه باش! او پس از من جنگ كننده با ناكثین، قاسطین و مارقین است.

بشنو و گواه باش! به خدا سوگند، او زنده كننده روش من است.

بشنو و گواه باش! اگر بنده ای هزار سال از پس هزار سال میان ركن و مقام [ ابراهیم] خدا را بپرستد، سپس خداوند را ملاقات كند، در حالی كه دشمن علی است، خداوندْ او را با بینی در آتش می افكند».[9] 1996.پیامبر خداصلی الله علیه وآله: خداوند- تبارك و تعالی- به من وحی كرد كه از میان امّتم برایم برادر، وارث، جانشین و وصی می گمارد.

گفتم: پروردگارا!او كیست؟

خداوندعز وجل وحی فرستاد كه: «ای محمّد!او پیشوای امّت تو و حجّت من بر آنها پس از توست».

گفتم: پروردگارا! او كیست؟

پس وحی فرستاد كه: «ای محمّد! او كسی است كه من او را دوست می دارم و او مرا دوست می دارد.او جهادكننده در راهِ من و جنگ كننده با شكنندگان بیعت من و تجاوزكنندگان به دستور من و منحرفان از دینِ من است. او به حقیقتْ دوست من، همسر دختر تو و پدر فرزندان تو (حسن و حسین علیهما السلام)، علی بن ابی طالب است».[10].

1997.شرح نهج البلاغة- ابن ابی الحدید در شرح این سخن امام علی علیه السلام كه فرمود: «آن گاه كه كار [ حكومت] را به دست گرفتم، گروهی بیعت شكستند، و گروهی [ از دین] بیرون رفتند، و گروهی دیگر ستم ورزیدند: امّا گروه بیعت شكن، جملیان اند؛ و امّا گروه ستمگر، اهل صفین اند كه پیامبر خدا آنان را قاسطین نامید؛ و امّا بیرون روندگان [ از دین]، همان نهروانیان اند»- گوید:

با این سخن كه «پیامبر خدا، آنان را قاسطین نامید»، به این سخن پیامبرصلی الله علیه وآله اشاره داریم [ كه فرمود]: «پس از من با ناكثین، قاسطین و مارقین خواهی جنگید» و این خبر، از نشانه های نبوّت پیامبر خداست؛ چرا كه به صراحت، خبردادن از غیب است و هیچ گونه تردید و شبهه ای در آن راه ندارد، آن گونه كه در گزارش های مجملْ راه دارد.

سخن پیامبر خدا [ در حدیث یاد شده درباره جنگ با] مارقین، سخن نخست او را درباره خوارج، تأیید می كند كه فرمود: «آنان از دینْ بیرون می روند، چنان كه تیر از چلّه كمان بیرون می رود» و سخن او [درباره جنگ با] ناكثین، گواهی می دهد كه آنان در ابتدای امر، بیعت شكستند و علی علیه السلام به هنگام بیعت آنان با او این آیه را تلاوت می كرد: «فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا یَنكُثُ عَلَی نَفْسِهِ ی؛[11] پس هركه پیمان شكنی كند، تنها به زیان خود پیمان می شكند».

و امّا اهل صفّین، پس آنان در نظر علمای عامّه، به جهت ستمگری شان، در آتشْ جاودان اند و این سخن خداوند درباره شان صادق است: «وَ أَمَّا الْقَسِطُونَ فَكَانُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛[12] ولی ستمگران، هیزم جهنّم خواهند بود».[13].









    1. عنكبوت، آیه 2-1.
    2. نهج البلاغة: خطبه 156، بحار الأنوار: 191/241/32، كنز العمّال: 44216/194/16.
    3. زخرف، آیه 41.
    4. الفردوس: 4417/154/3، الدرّ المنثور: 380/7.
    5. تاریخ دمشق: 9041/470/42، المناقب: 225/190، البدایة والنهایة: 306/7.
    6. الجمل:، الشافی: 3/61، كنز الفقوائد: 2/175، علل الشرائع: 222.
    7. المستدرك علی الصحیحین: 3/150/4675.
    8. معانی الأخبار: 1/204، الأمالی، صدوق: 620/464، الأمالی، طوسی: 952/425.
    9. المناقب: 77/86، تاریخ دمشق: 9042/470/42، علل الشرائع: 3/65.
    10. الأمالی، صدوق: 867/641، بحار الأنوار: 35/107/38.
    11. فتح، آیه 10.
    12. جن، آیه 15.
    13. شرح نهج البلاغة: 200/1.